محل تبلیغات شما

خب دل است دیگر . 

گاه دیوانه میشود و گرمای چهل درجه حالی اش نیست و پیاده میروی و میروی تا لحظه ای نگاهش کنی.

شاید اگر خودش میدانست که لبخند چقد به چشمهایش می آید به من حق میداد که اینجوری دیوونه بشوم

و چی شد که شروع شد.‌..

ای ,لحظه ,خودش ,میروی ,حق ,آید ,لحظه ای ,شروع شد ,اینجوری دیوونه ,دیوونه بشوم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سالم زیست